The Surge
The depth of those memories
from the shells, full of pearls
was dazzling and calling the gaze for watching
The days when my coral hand was clutching at the depth of the heart of the ocean
The phosphorescent moon
with full intelligence
was losing the flows and ebbs
I submerged in hope and despair
And my gaze was drinking water from the twisting of the surge
Sometimes
The whirlpool turned me over in its lap
And my head was turning in the tempest
The waves wash away
the dust of habit from my eyes
My body was freezing from the cold
From time to time
And my tongue was throwing my green head to the wind
The kissing of a little fish
was closing my mouth
And my gasps of breath
in the heat of silence
were the life savers of main
I was filling my basket with pearls
I was coming up from the depth to the surface
I became fond of watching it
I was playing with the experiences
And I was planting the shells
in the empty vases
Again, I was giving it up
Again, I was taking it up
On the sand by the beach
Flows the diamond river of oysters
My skirt is blue
My eyes are tearful
And my night is without moonlight
My hands are full of waves
The shore of the memories on the smile
The depth of the sea in the dream.
عمق آن خاطره ها
از صدف های پر از مروارید
برق می زد و نگه را به تماشا می خواند
روزهایی که به ژرفای دل اقیانوس
دست مرجانی من، چنگ در انداخته بود
ماه شبتاب،
به هوش سرشار
جزر و مد را می باخت
غوص می کردم با بیم و امید
و نگاهم آب می نوشید از گردش موج
گاه می پیچاند گرداب مرا در آغوش
و سرم در طوفان می چرخید
موج ها می شستند
گرد عادت را از چشمانم
پیکرم گاه به گاه
از سرما
یخ می زد
و زبانم
سر سبزم را می داد به باد
بوسه ی ماهی کوچک دهنم را می بست
و نفس هایم در هرم سکوت
منجیانم بودند
سبدم را پر می کردم با مروارید
بازمی گشتم از عمق به سطح
به تماشایش، دل می بستم
بازی می کردم با تجربه ها
و صدف ها را
در گلدانی خالی، جا می دادم
باز دل می کندم
باز برمی گشتم
روی شن های کنار ساحل
رود الماس صدف ها جاریست
دامنم آبی
چشمم پر آب
و شبم بی مهتاب
دست هایم پر موج
ساحل خاطره ها پر لبخند
ژرف دریا در خواب.